اقتصاد کوبا زیر چکمه های کاسترو / بررسی مدل اقتصاد دولتی در کوبا
تموز- حمیدرضا راستگو: تصور رایجی به ویژه در میان طرفداران کاسترو وجود دارد که کوبا در دهه 50 میلادی از نظر اقتصادی و اجتماعی کشوری عقب افتاده بود با این وجود آمار ها و پژوهش های گوناگون نشان می دهند که کوبا کشوری پیشرفته در آمریکای لاتین محسوب می شده است. کوبا کاسترو در بهترین حالت توانست دستاوردهای پیش از انقلاب در زمینه آموزش و بهداشت را حفظ کند. مارک فالکوف یکی از کارشناسان تاریخ کوبا می گوید: قبل از انقلاب کوبا،مناطق شهری کوبا شبیه یک کشور در جنوب اروپا با معیار های زندگی بالا بود در حالی که مناطق روستایی کوبا وضعیت دیگر جوامع کشاورزی را در آمریکای لاتین یا کارائیب را به یاد می آورد.
در دوران باتیستا دیکتاتور کوبا، این کشور به مرکز تن فروشی، قمار و قاچاق مواد مخدر تبدیل شده بود و بهشت تبهکاران در قاره آمریکا به شمار می رفت. البته هاوانا پایتخت کوبا در زمان این دیکتاتور به واسطه فروش گسترده شکر به آمریکا رشد پویایی را داشت.
به گفته خود کاسترو اختلاف فاحش میان سطح زندگی خود با فقر شدید بسیاری از هم وطنانش او را تحت تاثیر قرار داده و او را به یک انقلابی تبدیل کرده بود. او توانست به کمک هم قطاران خود در یک جنگ چریکی کلاسیک سبب فرار باتیستا دیکتاتور کوبا شود و انقلاب کوبا را به پیروزی برساند.از او در بسیاری از نقاط جهان به عنوان یک قهرمان یاد می شود. کاسترو از سال 1959 تا زمان مرگش رهبر و حاکم بلامنازع کوبا بود و در سال های آخر عمر خود قدرت را به برادرش رائول کاسترو واگذار کرد. در طی سالهای تحت قدرت او در طی انقلاب کوبا شمار مخالفین کشته شده حدود 30000 تن تخمین زده می شود. از آنجایی که کوبایی ها در حکومت کاسترو حق مسافرت به خارج را نداشتند بسیاری از آن ها در تلاش برای فرار از کوبا غرق شدند.
اگر چه کاسترو در سخنرانی های خود همواره بر این نکته تاکید داشت که «ما به دنبال کمونیسم و مارکسیسم نیستیم و به جای آن دموکراسی و عدالت می خواهیم آن هم در چارچوب اقتصادی بابرنامه» اما این عضو بلوک کمونیسم نوسازی اقتصادی را با الگوبرداری از اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد. کاسترو سیاست های اقتصادی دستوری و سوسیالیستی را در پیش گرفت. صنایع و تجارت ملی سازی شد و اصلاحات سوسیالیستی دولت در سراسر جامعه به اجرا گذاشته شد.
او در طی سالهای 1964 تا 1970 با دستور خود مبنی بر افزایش چشمگیر تولید شکر ،کشاورزی کوبا را تا مرز نابودی پیش ببرد. منتقدان همواره رفتار اقتصادی او را در کشوری که متکی به اقتصاد تک محصولی است و عواید آن بر اساس صادرات نیشکر است را برای این جزیره کوچک مخرب می دانستند. کوبا طی دهه های مختلف به کمک شوروی و چین اداره می شد چون روس ها خریداران اصلی نیشکر بودند. از نیمه دهه 80 فشار جهانی بر اقتصاد کوبا با سرعت گرفتن رقابت تسلیحاتی بین آمریکا و شوروی تشدید یافت. رهبران کرملین ناگزیر شدند بخشی از بودجه های عمرانی خود را به عنوان کمک به برادران سوسیالیست خود برای ردیف های نظامی سوق دهند.
اقتصاد ورشکسته کوبا
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک اردوگاه سوسیالیسم به کوبا کاملا متوقف شد و فروش شکر به شوروی به طور کامل قطع گردید و اقتصاد کوبا عملا تعطیل شد و پا به بحران اقتصادی گذاشت. در این حال دولت کوبا اعلام کرد تولید ناخالص داخلی این کشور 35 درصد تنزل داشته است.
قانون اساسی کوبا در سال 1975 پس از گذاشت 16 سال از گذار انقلاب به همه پرسی گذاشته و تصویب شد که بر اساس آن دولت علاوه بر کنترل بازار موظف به فراهم آوردن آموزش و خدمات پزشکی رایگان برای همه گردید و در همین حوزه است که عمده فخر کوبای انقلابی جای گرفته است. کاسترو و هم قطارانش برای ایجاد اقتصاد کمونیستی و فراهم آوردن رفاه یکسان برای تمامی مردم کشورشان قیام کردند اما آنچه پس از چند دهه در کوبا مشاهده شد با آرمانی که کاسترو داشت فاصله زیادی دارد در نتیجه سیاست های کاسترو، کوبا اکنون یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای لاتین است و به لحاظ پایین بودن دستمزد سومین کشور جهان محسوب می شود. حقوق یک کارگر در حدود 20 دلار در ماه و حقوق یک پزشک چیزی در حدود 50 دلار در ماه است. این بسیار عادی است که سه نسل در یک آپارتمان زندگی کنند در ساختمانی که به علت فرسودگی حتی پله هایش هم قابل اطمینان نیست. فیدل کاسترو در مصاحبه با یک روزنامه نگار آمریکایی در اظهار نظری کم سابقه اعتراف کرد که مدل اقتصاد کمونیستی کوبا را مدل کارآمدی نمی داند. اقتصاد کوبا بر اساس صادرات توتون، شکر، ماهی، دارو، قهوه و میوه اداره می شود و این طور می توان برداشت کرد که درآمد اصلی این کشور از محصولات کشاورزی حاصل می شود. در کوبا 10 درصد کشاورزان مستقل هستند و 90 درصد باقی مانده به دولت تعلق دارد. دولت می توانست به کشاورزان اجازه دهد که محصول خودشان را خود انتخاب کنند و محصولشان را به هر کس که می خواهند و به هر قیمتی با مکانیزم خود بفروشند اما کاسترو با لجبازی و اصرار به اصول ضد بازار آزاد اقتصاد کوبا را به زانو درآورد و آوارگی و فقر را برای ملتش به ارمغان آورد.
تکلیف ایران؟
بررسی این دو مدل از اقتصاد نمونه مناسبی برای امروز خاورمیانه است جایی که برخی کشورها از جمله ایران همچنان بر اقتصاد دولتی تاکید دارند و دولت نمی تواند راضی شود دستش را از اقتصاد کوتاه کند. نتیجه چنین روندی میزان بالای تورم، نقدینگی، فرسودگی صنایع و به عبارت دیگر اقتصاد مریض است که همواره با نوسان هایی شدید بخش مهمی از طبقه متوسط و ضعیف جامعه را تحت فشار قرار داده و فاصله طبقاتی را نیز روز به روز گسترش داده است. درحالی که در ایران برای درمان اقتصاد همواره اسامی عوض شده اند فلان رئیس جمهور با مجموعه ای وعده ها آمده و دیگری رفته اما هیچگاه تکلیف ایران با یک مدل اقتصادی کارامد روشن نشد.